>>>>>>>>>>>>>>>>DELETE FROM Ana_User_Online WHERE timestamp < (1749398450 - 1800)#0 DB::runError(DELETE FROM Ana_User_Online WHERE timestamp < (1749398450 - 1800)) called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/dba.php:838] #1 DB::runQuery(DELETE FROM Ana_User_Online WHERE timestamp < (1749398450 - 1800)) called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/dba.php:158] #2 DBA::exec_query(DELETE FROM Ana_User_Online WHERE timestamp < (1749398450 - 1800)) called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/analytic.php:1017] #3 Analytic::delete_user() called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/analytic.php:991] #4 Analytic::update_online_user() called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/analytic.php:84] #5 Analytic::update() called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/index.php:81]
>>>>>>>>>>>>>>>>SELECT `id` FROM Ana_User_Online WHERE `ip` = '216.73.216.84' ORDER BY id desc limit 1#0 DB::runError(SELECT `id` FROM Ana_User_Online WHERE `ip` = '216.73.216.84' ORDER BY id desc limit 1) called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/dba.php:838] #1 DB::runQuery(SELECT `id` FROM Ana_User_Online WHERE `ip` = '216.73.216.84' ORDER BY id desc limit 1) called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/dba.php:145] #2 DBA->exec() called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/dba.php:181] #3 DBA->exec_result_as_row() called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/dba.php:196] #4 DBA::get_val(Ana_User_Online, ip, 216.73.216.84, id) called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/analytic.php:999] #5 Analytic::new_user() called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/analytic.php:992] #6 Analytic::update_online_user() called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/analytic.php:84] #7 Analytic::update() called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/index.php:81]
>>>>>>>>>>>>>>>>INSERT INTO Ana_User_Online(timestamp, ip) VALUES ("1749398450", "216.73.216.84")#0 DB::runError(INSERT INTO Ana_User_Online(timestamp, ip) VALUES ("1749398450", "216.73.216.84")) called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/dba.php:838] #1 DB::runQuery(INSERT INTO Ana_User_Online(timestamp, ip) VALUES ("1749398450", "216.73.216.84")) called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/dba.php:158] #2 DBA::exec_query(INSERT INTO Ana_User_Online(timestamp, ip) VALUES ("1749398450", "216.73.216.84")) called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/analytic.php:1003] #3 Analytic::new_user() called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/analytic.php:992] #4 Analytic::update_online_user() called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/lib/analytic.php:84] #5 Analytic::update() called at [/home/abtlcom/domains/holydefensetimeline.com/public_html/index.php:81] روایتی از رشادت و صبر آزادگان ایرانی مقابل توحش نگهبان بعثی

روزشمار عملیات های دفاع مقدس

نوار زمان هشت سال جنگ تحمیلی

کد خبر : 54599
تاریخ خبر : 1403/07/16-16:27
تاریخ به روز رسانی : 1403/07/16-16:28
تعداد بازدید : 237
نسخه قابل چاپ

روایتی از رشادت و صبر آزادگان ایرانی مقابل توحش نگهبان بعثی

مهرابی از رزمندگان دوران دفاع مقدس در کتاب ملاقات با غریبه ها به شرح خاطرات خود از روزه داری آزادگان ایرانی در ایام اسارت پرداخت.

روایتی از رشادت و صبر آزادگان ایرانی مقابل توحش نگهبان بعثی
قدرت الله مهرابی کوشکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس در کتاب ملاقات با غریبه ها روایتی از روزهای سخت اسارت در زندان های بعث عراق را بیان کرده است که در ادامه می خوانید.
یک روز چند نفری از بچه های خواب گاه را بیرون آوردند؛ من هم بین آن ها بودم؛ چند نگهبان همراهیمان می کردند؛ نگهبانی که نامش محمد بود و از آن بعثی های خبیث، شرارت در چهره اش موج می زد هم بین آن ها بود. تازه به این اردوگاه آمده بود و برای رسیدن به موقعیت بهتر هر کاری می کرد. نگهبان ها ما را به محوطه پشت حمام ها بردند؛ جایی که از دید همه مخفی بود و فقط نگهبان بیرونی از پشت سیم های خاردار می دیدش. توی صف های پنج نفره نشستیم؛ نمی دانستیم محمد چه نقشه ای دارد. شروع کرد به کتک زدن. کابل را روی تنمان می کوبید و می گفت: به امام توهین کنید. و دائم عرق می ریخت. پنج نفر صف اول به دستور رحیم از جا بلند شدند. دو چاه فاضلاب روبه رویمان بود؛ چاه ها پر شده بودند؛ نفس کشیدن کنارشان کشنده بود؛ به دستور رحیم دو نفر از بچه ها نزدیک چاه رفتند؛ رحیم گفت: کفش هایتان را دربیاورید؛ یکیتان کفشش را بزند توی فاضلاب و بگذارد دهن آن یکی. حرف رحیم نگهبان از درون مرا شکست؛ این گونه بی حرمتی تااین زمان در حق اسرا صورت نگرفته بود؛ توی دلم می گفتم: مگر گناه ما چیست خدا؟ چرا یکی از این ها را سنگ نمی کنی؟ صبر تا به کی خدایا...!
بچه ها شوکه شده بودند و نمی دانستند چه کنند. دستور رحیم نفرت انگیز و توهین آمیز بود؛ به حدی که خودش توان ایستادن و تماشای آن را نداشت؛ اگر انجامش نمی دادند (توهین به امام) کتک سختی می خوردند. از دهانم درآمد که چرا خدا بلایی سر این ها نمی آورد؟ آقای توکلی از اسرای فلاورجانی که نزدیکم نشسته بود گفت: قدرت، صبر کوچیک خدا که چهل سال طول می کشد. اینجا که ما داریم صبر بزرگ خدا را می بینیم. نگهبان ها به جان آن دو نفر افتادند. کتکشان می زدند تا رحیم به خواسته اش برسد. ضربه های کابل طاقتشان را گرفت و مجبور به انجام آن کار (گذاشتن کفش آغشته به نجاست در دهان یکدیگر) شدند. نوبت به نفرات بعدی رسید؛ تهدید و کتک فایده ای نداشت؛ راضی نمی شدند به امامشان توهین کنند. بعثی ها آن قدر زدنشان تا خسته شدند. دلشان به همان چند نفر اول راضی شد و دست از سر بقیه برداشتند.

منبع:دفاع پرس
انتهای پیام/ 141

برچسب ها :

نام*
ایمیل*
نظر*


© 1397 کلیه حقوق محفوظ است | طراحی وب سایت